بعد از تعطيلات
سلام برسامي من امروز بعد از 3 روز تعطيلي بازم خسته اومدم وبلاگت كه بنويسم ديشبم مثل شباي قبل نخوابيدي و منم پا به پات بيدار بودم صبح هم اومدم شركت حالا هم منتظرم ساعت كاريم تموم شه بيام پيشت اين عكسارو و جمعه همين كه رسيديم خونه مادر جون بابايي ازت گرفت مادر جون هم با اون ملافه روي مبلارو پوشونده از ترس آينده تو سپهر اونم از حالا اين عكس بالايي رو هم من ديروز تو خواب و بيداري ازت گرفتم ولي ديگه بقيش يادم نمياد چون خوابيدم فرشته مهربون من ديروز با همه خستگي وقتي به صورتت نگاه ميكردم خستگيم در ميرفت آخه يه آرامش عجيبي تو اون صورت معصومت هست كه پر از مهربوني و دوست داشتنه منم كه عاشق اون صورت قشنگتم اونم حالا كه اون خ...
نویسنده :
مامان مريم
14:07